در کتاب حقوق شهروندی زنان در ایران: بین دو انقلاب، وضعیت حقوق شهروندی زنان در ایران بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی را بررسی میکند. الگوی نظریة تی. اچ. مارشال به عنوان مرجع در نظر گرفته شده است. بنا به مارشال که پیشکسوت جامعهشناسی تاریخیِ شهروندی است، حقوق شهروندی به سه نوع حقوق مدنی، حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی تقسیم میشود. حال برآن هستیم تا دریابیم آیا در فاصله زمانی بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، حقوق شهروندی زنان ایران ازالگوی مدنظر مارشال پیروی میکند یا نه. حقوق مدنی به نهاد دادگاه و نظام قضایی، حقوق سیاسی شوراها و پارلمان، حقوق اجتماعی هم با نظامهای آموزشی و تأمین اجتماعی مرتبط است. آیا حقوق شهروندی زنان در یکی از این مراحل متوقف شده یا از الگویی متفاوت از الگوی مارشال، پیروی کرده است؟