باید دوباره به دنیا آمد تا بشود کمی زندگی کرد، حتی کمی. باید جسما به دنیا بیاییم و بعد روحا. هر دو این تولدها همچون کندن میماند. اولی جسم را به دنیا پرتاب میکند و دومی روح را تا آسمان پرتاب میکند. تولد دوم من زمانی آغاز شد که تو وارد اتاقی شدی، چهارشنبه شبی در اواخر ماه سپتامبر 1979، حدود ساعت ده شب. آن شب تو را در خانه همسر اولت دیدم، تو وارد شدی وقتی من داشتم میرفتم… (بخشی از کتاب)
کریستین بوبن بیش از هر چیز مفتون عشق و زندگی است. برای او تجربههای بهظاهر ساده ی زندگی ـ همچون کودکی، عشق و تنهایی ـ دستمایه ی خلق آثاری عاشقانه با مایههای فلسفی است. نوشتههای او سرشار از شعر و اندیشهاند؛ از همین رو خواندن آثارش برای مخاطبان زبانها و فرهنگهای مختلف هم آسان است و هم دلنشین.