داستان کتاب حاضر، درباره دختری به نام اسکارلت اوهارا است. دختری با ظاهر جذاب و مغرور و بیپروا از ارتباط با اطرافیان که برای رسیدن به خواستههای خودش هیچ مرزی ندارد، زندگی و عشقش به جنگ پیوند میخورد! پدرش یک زمیندار متمول جنوبی است. وقتی او خبر نامزدی اشلی(پسر یکی از زمینداران همسایه) با دختری ساده و بیآلایش به نام ملانی را میشنود حسادت زنانهاش تحریک میشود و به اشلی ابراز علاقه میکند. او فکر میکرد با داشتن اشلی میتواند به واقعیت زندگی برسد و برای رسیدن به او از هیچ کاری ابایی نداشت.