دربارۀ کتاب غروب روشن
در این داستان، پسری جوان که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران مجروح شده است به بیمارستان منتقل میشود. مادر پسر با بیتابی فراوان برای پسرش دعا میکند. دوست پسرش «علی»، خود را سراسیمه به بیمارستان میرساند و سعی میکند با صحبتهایش مادر را آرام کند، پزشکان احتمال دادهاند که دو پای پسر در حین جراحی قطع شود، اما در این میان اتفاقاتی رخ میدهد که شرایط را تغییر میدهد... .