دربارۀ کتاب ترس و لرز
«جاسپر مک فی»، به در نگاه میکند، درست مثل یک در معمولی کلاس است، اما جاسپر میداند پشت این در اتاقی است که هیچ چیز عادی نیست، در را هل میدهد و باز میکند و به اتاقی که مثل شب سیاه است، قدم میگذارد. جاسپر کمی خودش را کنار میکشد و در پشت سرش بسته میشود. او نمیداند چه چیزی در تاریکی منتظر اوست باید تمام عزمش را جذب کند تا همان لحظه از اتاق پا به فرار نگذارد، حالا چشمهایش به تاریکی عادت کرده است و میتواند «کیو» را ببیند که بیسر و صدا به سمتش میآید و... .