در این داستان نویسنده با نمایش تصویری کودکانه به بیان و شرح فلسفه ی دوست داشتن، عشق و هستی می پردازد. اگزوپری با آفرینش پسربچه ای کوچک از اختر در جایگاه یک پرسشگر به بسیاری از سوالات کودک و نوجوان جواب می دهد. این مسافر کوچک از ستاره و گل سرخی که دارد صحبت کرده و از علاقه و عشقش به گلش می گوید. شازده کوچولو در دل گفت: گل من فانی ست و جلوی دنیا برای دفاع از خود هیچ چیز جز چهار خار ندارد اما مرا بگو که در اخترکم تک و تنها مانده ام.