هیچ دریافت، اندیشه، یا هیجانی – ازجمله خشم، حسادت، عطوفت، و عشق – از پژوهش توسط پدیدارشناسی در امان نیست. اینجا ما از پدیدارشناسی برای بررسی مسائل مرتبط با سلامت بهره میگیریم. بویژه اینکه ما علاقهمند هستیم بدانیم که بدن، ابتلاها، و سلامت آن نوعاً چگونه دیده، اندیشیده، احساس، و بهخاطر سپرده میشوند و به آنها واکنش نشان داده میشود، و این سه مخاطب عبارتند از: جامعه بهطور عام که مشکلات بدنی را به شکل مریضی درک میکند، توسط پزشکان که آنها را بهعنوان مرض درنظر میگیرند، و توسط بیماران که آنها را بهعنوان بیماری تجربه میکنند. هیچیک از این دیدگاهها ضرورتاً نسبت به دیگر دیدگاهها «درستتر» نیست. درواقع، هر کدام وجوهی خاص از تن رنجور را آشکار میکند، درعینحال همزمان چشممان را به دیگر دیدگاهها میبندد.
پدیدارشناسی در نابترین شکل فقط درصدد است تا شرح دهد که چیزها خود را چگونه عیناً بر دیگران آشکار و افشا میکنند. پدیدارشناسی بهندرت توضیح میدهد که چرا پدیدارها آنگونه هستند که هستند. باوجود این، برای توضیح بهتر شرحهای پدیدارشناختی اغلب مفید خواهد بود تا بر شرایط تاریخی/ فرهنگی تأمل شود که یک تجربۀ خاص از دل آن ظهور پیدا میکند؛ یعنی محیطی که میتوانیم بگوییم به آن تجربۀ خاص امکان میدهد تا به آن شکلی که هست بروز یابد؛ اگر دقیقاً باعث آن نشده باشد.