خونخواهی داستان احمد است و ترسهایش. سرگشتگیها و تردیدهایش. داستان انتظار و رسیدن وقتی که دیگر دیر شده باشد. داستان تردید و شک به همۀ باورها و اصول ترتیبی فرهنگی و عرفی.
خونخواهی داستان برادرهایی است از ایران و برادرهایی از عراق. داستان برادرکشی بر سر اعتقاد. حقانیت آتش گشودن بر همخون و همدین. خونخواهی داستان پیروزی عشق است بر جنگ. جنگها تمام میشوند و نقطۀ پایان هرجنگی، تنها عشق است. باید زنی از یکسوی جبهه و مردی از سوی دیگرِ جبهه به هم بپیوندند، پسرانی دورگه پا بر خاک بگذارند، رشد کنند، مرد شوند، و جنگها را چیزی جز این خاتمه نمیدهد؛ آنگاه که در ازای خونِ ریخته، خونی تازه در رگ مولودی بیطرف بجوشد.
خونخواهی داستان بتی و لیلا و مونیکا و باقی زنهایی است که سرنوشت جنگها را در دست دارند.