کتاب حاضر دربردارندة مجموعه داستانهای کوتاه با موضوعات مختلف است. داستان «پاس عطش»، ماجرای سربازی به نام «حسین» است. او به دلیل نداشتن مهارت خاص، نخست در دفتر پادگان خدمت میکند. اما به دلیل بداخلاقیهای سرگروهبان، به دیدهبانی روی میآورد. در آخرین بار که او روی برجک از فرط تشنگی به رویا و سراب رودخانة پرآب و شنا با همبازیهایش فرو میرود، مورد مواخذه قرار میگیرد و در این میان، صدای انفجار نیز شنیده میشود.