در داستان کتاب حاضر، ایتالیا، ماه اوت سال ۱۳۰۰ میلادی خبرهای عجیبی به فلورانس رسیده، کشتیای به طرزی اسرارآمیز در دهانهی رود آرنو پهلوگرفته است. همهی خدمه در اثر نوشیدن زهر جانباختهاند و تنها سرنخهایی که ممکن است به کشف راز قتل کمک کند، دستگاه مکانیکی عجیبی است که ظاهراً در مشرق زمینساخته شده و تکهای کاغذ حاوی پیامی عجیب: کلید گنج امپراتور فردریک پیدا و درهای قلمرو روشنایی به روی ما گشوده خواهد شد. این دستگاه عجیب که گفته میشود الجزری، مخترع و صنعتگر بیهمتای ایرانی، آن را ساخته، چطور و برای چه به فلورانس رسیده است و ارتباط آن با گنج امپراتور فردریک دوم چیست؟ دانته آلیگیری که برای انجام دادن وظایف همشهری ارشد در شورای حکومتی فلورانس نوشتن اثر ادبیاش، کمدی الهی، را به مدت دو ماه به حالت تعلیق درآورده، آخرین روزهای مأموریتش را صرف کشف راز قتل و پیدا کردن گنج گمشدهی امپراتور می کند.