در بهار سال ۱۹۳۴ توماس مان، بهدعوت ناشر امريکايیِ آثارش براى یک سلسله سخنرانى به امریکا رفت. آن زمان تنها وسيلهٔ عبور از اقیانوس اطلس کشتى اقيانوسپيما بود، با سفرى بيش يا کم ده روزه.
توماس مان در اين سفر با خواندن رمان دن کيشوت سرگرم بود و همزمان در تفسير لطايف و طنز اين رمان جهانى يادداشتهايى بر کاغذ مىآورد، مجموعهاى از باريکنگرى چندسويه که به این کتاب شکل داده است.
در آن زمان یک سالى مىشد که هيتلر در آلمان به قدرت رسيده بود و در پى آن توماس مان از وطن خود رانده شده بود. درد آوارگى و بيم از وقوع جنگ از ديگر دغدغههاى او هنگام نگارش اين سفرنامه بود و به آن رنگى از غم داده است.
از دن کيشوت تفسير بسيار درخشانی هم از هاينريش هاينه، شاعر آلمانى قرن نوزدهم، پيوست اين کتاب شده است، بههمراه چهرهنگارىاى از شاه فيليپ دوم، خودکامهٔ اسپانيايى همروزگار سروانتس.