دربارۀ کتاب عقاید یک دلقک
اين کتاب درباره دلقکي به نام هانس شنير است که معشوقهاش، ماري، او را بابت دلايل مذهبي ترک کرده و وارد رابطه با مردي کاتوليک به نام هربرت تسوپفنر شده است که داراي نفوذ مذهبي و سياسي قابلتوجهي است. هانس به همين دليل دچار افسردگي شده و مرضهاي هميشگياش، ماليخوليا و سردرد تشديد يافته. ازاينرو براي تسکين آلام خود به مشروب رو آورده است. به قول خودش «دلقکي که به مشروب روي بياورد، زودتر از يک شيرواني ساز مست سقوط ميکند». فقط دو چيز اين دردها را تسکين ميدهند: مشروب و ماري. مشروب يک تسکين موقتي است ولي ماري نه؛ ولي او رفته. سراسر داستان روايت چندساعتي است که هانس شنير از بوخوم به زادگاهش بن بازميگردد و بعد از نااميدي عاطفي و حس تنهايي و فقري که به او دست ميدهد براي اجرا با گيتار به ايستگاه راهآهن بن ميرود. در خلال اين مدت او بهصورت نامنظم و غيرخطي خاطراتي را تعريف ميکند که براي خواننده روشن ميکند که چطور وضعيت او به اينجا کشيده است.