جیمی کواتز پسری است که رازی دارد، ولی حتی خودش هم از آن بیخبر است. نیروی عجیبی درونش وجود دارد که او را وادار به فرار میکند. افراد اسرارآمیزی همهجای شهر لندن، جیمی را تعقیب میکنند. پدر و مادر او موضوعی را از وی مخفی میکنند و او نمیداند که باید به چه کسی اعتماد کند. جیمی احساس میکند که آن نیرو خود او را هم کنار میزند و شخصیت واقعیاش رنگ باخته است و خودش زیر پوشش آن نیروی درونی قرار دارد. آن نیرو و آن راز هرچه هست با موضوع مرگ و زندگی در ارتباط است. وقایع پرهیجان و تکاندهندهای که برای جیمی، با وجود داشتن این نیروی اسرارآمیز اتفاق میافتد با عنوانهایی چون: قدرت عجیب، نوار سبز، تنها برگ، یورش، زمان پرواز، غرق شدن دوباره، سی و هشت درصد، درس مهارت و... به تصویر کشیده شده است.