دربارۀ کتاب آن سوی پنجره ها
«بردیا»، مرد جوانی است که پیش از رفتن به سفرش، مهمانیاي برگزار میکند و تمام دوستان خانوادگی و فامیل را دعوت مینماید. همه مهمانها آمدهاند، اما هنوز همسرش از سرکارش به خانه بازنگشته است. او همیشه رأس ساعت 8 شب خانه بوده است، بردیا، نگران است اما سعی میکند خود را آرام نشان دهد. ساعتی میگذرد و او با پیگیریهایی که انجام میدهد متوجه میشود که همسرش با پسرخالهاش به خانه او رفته و ارتباطی نامشروع را با او برقرار کرده است. آن شب میگذرد و بردیا تصمیم دارد برای همیشه همسرش را ترک کند و... .