دربارۀ کتاب بانوی سیابی
این کتاب مشتمل بر هفت داستان کوتاه با عنوانهاي «نامهای از تنهاییام به مادربزرگ»، «ترک صحنه نمایش»، «مغز کلهپاچه و... است. داستان «بانوی سیابی» را دختری روایت میکند که پدرش از کویر بازگشته است. او همیشه به کوهنوردی میپرداخت و وقتی سوسوی چراغهای خانههای تنگه زاگرس را میدید از کوه پایین میآمد و در کنار مزار همسرش وضو میساخت و سر بر سنگ قبر همسرش میگذاشت و دائم میگفت من امانتدار خوبی نبودم و... .