مرحوم «ساتم الغزاده» در این رمان تاریخی با زبان و لحنی خاص، به روایت ماجراهای کمتر شنیدهشده زندگی حکیم توس پرداخته و ما را از زاویهای بسیار نزدیک، با چالشهای او در مواجهه با حاکمان و سلاطین، آشنا میکند. در بخشی از این رمان میخوانید: «..... پدر شاعر مولانا فخرالدین محمد، مردی فرزانه و باسواد بود که در دیوان مالیات خراسان شغلی داشت. وی برای دانش آموختن پسرش بسیار میکوشید، در سالهای نخست که فردوسی رو به نظم شاهنامه آورده بود روایت میکردهاند که شاعر هنوز خردسال بوده است که پدرش در خواب میبیند پسر او به بام برآمده رو به سوی قبله کرده نعره میزند و در پاسخ به وی آوازهایی از هر سو شنیده میشدند. بامدادان مولانا نزد شیخ نجیبالله، تعبیرکننده مشهور خواب رفته و خواب پسرش را برای او نقل و جویای تعبیر شده است و...».