دربارۀ کتاب گیسو کمند: بخوانیم و گوش کنیم
روزی روزگاری در سرزمینی پادشاه و ملکهای به خوشی در کنار هم زندگی میکردند، اما وقتی ملکه باردار بود، بیمار شد. سربازان پادشاه برای معالجه ملکه همه جای سرزمین را وجب به وجب گشتند؛ تا اینکه یک گل سحرآمیز طلایی پیدا کردند. ملکه درمان شد و دختری با موهای طلایی به نام «راپانزل» به دنیا آورد. همه مردم شهر خوشحال بودند بهجز پیرزنی به نام «مادر گاتل». او از گل طلایی استفاده کرده و خود را صدها سال جوانتر میکند و متوجه میشود که موهای طلایی راپانزل جادویی است، برای همین او راپانزل را میدزدد و به برج خودش میبرد و سالها او را پنهان میکند و... .