دربارۀ کتاب شیما (دایره قسمت)
این داستان درباره دختری به نام «شیما» است که با مادر و برادرش در شیراز زندگی میکند و پدرش را که یک نظامی بوده سالهاست که از دست داده است. آنها ارتباطی با اقوامشان ندارند؛ تا اینکه «سعید» پسرخاله شیما پس از جستوجوهای بسیار آنها را پیدا کرده و با خود به ساری میآورد. از آن روز تنها قوم و خویش شیما خانواده خالهاش میشوند. سعید از همان دیدار اول دلباخته شیما میشود اما حرفی نمیزند، پس از مدتی دختری به نام «نگین سرمدی» که از شاگردان سعید است با او قرار ملاقاتی میگذارد و... .