یونگ مایل بود فروید را به دگماتیسم یا جزمی گرایی متهم سازد، اگرچه این مطلب هر خواننده ی روشن ضمیری را که آثار فروید را می خواند، بهت زده می نماید، زیرا آن چه بیش از هر چیز در آثار فروید جلب توجه می کند آن است که وی دایما موضوعات و متغیرات را در نظر می گیرد. در این جنبه، فروید به نحوی حیرت انگیز با بسیاری از شاگردان، و شاگردان قبلی اش، خصوصا یونگ، متفاوت است. آن طور که فروید می کوشید، یونگ اصلا تلاش نکرد این مضمون انتقادی را به خوانندگان آثار خود و نیز شاگردان ممتاز مکتبش تحمیل کند. یونگ و یونگی ها در این جنبه ها به دین و مذهب بسیار نزدیک شدند. آنان همه ی ابعاد گوناگون دانش سری و روایات مکتوم را به خوانندگان آثار خود منتقل ساختند، بی آن که طرحی در این نزاع سرسختانه ارائه دهند تا چیزی شرافتمندانه بیابند، همان گونه که فروید غالبا انجام می داد.