دربارۀ کتاب شوالیه آهن = (The iron knight)
برای «اش»، عشق نقطهضعفی مختص ابلهان و فانیهاست. مرگ نافرجام و هولناک عشقش هر احساس لطیفی که ممکن بود «پرنس زمستان» داشته باشد، کشته یا حداقل خودش اینطور تصور میکرد. بعد «مگان چیس»، حصارهای او را درهم میشکند و با یک سوگند، پرنس را برای همیشه به عنوان «شوالیه» به خود پایبند میکند؛ زمانی که تقریبا تمام سرزمین «فیری» به دست «فیهای آهنی» نابود میشود مگان سوگندش را میشکند تا جان پرنس را نجات بدهد. حالا مگان «ملکه آهن» است، فرمانروای سرزمینی که هیچ فیِ زمستان و تابستانی نمیتواند در آن زنده بماند و... .