دربارۀ کتاب زلال مثل دریا
این داستان درباره دختری است که در بیمارستان پس از چند روز بیهوشی و در کما بودن بهوش میآید، دکتر «رضا بن سلمان» به او توضیح میدهد که در شهر بغداد و در بیمارستان به سر میبرد و بر اثر اصابت سرش به گوشه جدول در خیابان به بیمارستان منتقل شده است. او متوجه میشود که حافظه بلندمدتش را از دست داده و به دلیل لختهای که در سرش وجود دارد باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. وی پس از جراحی به پیشنهاد دکتر رضا به همراه خواهرش «راحله» به خانه او میروند و... .