دربارۀ کتاب چشم براه
این داستان به روایت اول شخص بازگو میشود و در تکههای کوتاه همچون پازل با اعلام ساعات و تقویم روزانه به یکدیگر میپیوندند. این داستان درباره عاشقی است که در پی به دست آوردن «لیلی» اش سعی دارد با او ارتباط گرفته و او را ببیند، او هر بار که صدایش را میشنود آرامش عجیبی به دست میآورد و همین مسئله او را در اجرای تصمیمش مصممتر میکند، غافل از اینکه لیلی او در حال آماده شدن برای رفتن به یک سفر یک ماهه است، او وقتی متوجه موضوع میشود که او میخواهد برود و... .