دربارۀ کتاب این آهنگ وحشی
کتاب حاضر، داستاني است که در آن در شهرِ جنگ، شهري که هيولاها در آن حکمراني ميکنند، چيزي به اسم امن وجود ندارد. کيت هارکر و آگوست فلين، وارثان شهري دوپاره شدهاند؛ شهري که در آن، خشونتْ زاياي هيولاهايي واقعي است. کيت فقط ميخواهد مثل پدرش بيرحم باشد؛ پدري که به هيولاها اجازه ميدهد که آزادانه در شهر بچرخند و انسانها را واميدارد براي برخورداري از محافظت او، پول بپردازند. آگوست فقط ميخواهد انسان باشد، انساني به خوشقلبيِ پدر خودش؛ ميخواهد نقش بزرگتري در محافظت از بيگناهان داشته باشد. اما آگوست هم يکي از هيولاهاست. هيولايي که ميتواند تنها با نواي موسيقي، روح انسان را برُبايد. شهرِ آگوست و کيت، دارد فروميريزد. و فقط اين دو هستند که از هر دو روي شهر، باخبرند. فقط اين دو ميتوانند کاري کنند.