کتاب حاضر، داستانی است که در آن فلیکس پسر سیاهپوست دوازدهسالهای است که با مادرش فاتو در پاریس زندگی میکند. فاتو، این زن مهربان و پرنشاط، طی ماجراهایی به افسردگی شدید و لاعلاجی دچار میشود. فلیکس درمانده، در پیشناخت علت و درمان آن برمیآید. این جستو او را به زادگاه پررمزوراز مادرش در آفریقا و به سرچشمه اسرار میکشاند.