کتاب حاضر، داستانی است که در آن این دختر ماه منظر که در یک خاندان بزرگ به دنیا آمده و میزیست، غرق در ناز و نعمت بود. از جمال و کمال به حد اعلی بهرهمند و از حیث عقل و هوش در میان اقوام بیمانند بود. دختران هم سن و سال او مخصوصاً دوشیزگان بزرگزاده و پرحشمت و جلال بر او حسد میبردند و خوش به حالش میگفتند.