پاسخ نویسندهی این کتاب کوچک به این پرسش که چرا داستان آرش کمانگیر در شاهنامهی فردوسی نیامده، پاسخی یکسره نو و متفاوت است. اگرچه او نیز چنانکه معمول است با متد تاریخی به سراغ تاریخ اشکانیان و گزارشهای سکهشناسی و تاریخهای اوایل عصر اسلامی میرود، اما آنچه بهویژه این پاسخ را رنگی از هیجان و تمایز میبخشد آن است که داستان آرش کمانگیر از نگاه او، قطعهای از پازل بزرگ داستانهای سنت شاهنامهنگاری محسوب میشود، سنتی که برای ایرانیان پیش از اسلام به مثابه تاریخی شفاهی و سپس کتبی عمل کرده است. نویسنده با کندوکاو در روایتهای گوناگون این داستان، نشان میدهد که چگونه اسطورهای کهن، در منازعاتِ قدرت و کشمکشهای مشروعیتیابی و مشروعیتزدایی اشکانیان و ساسانیان؛ و در بستر سنت شاهنامهنگاری ایرانی دستخوش تغییر و تحول میشود.