دربارۀ کتاب خورشید
این داستان درباره زندگی دختری به نام «خورشید» است. خورشید که به سن نوجوانی رسیده، در شیطنتی کودکانه پروندهاش را از مدرسه میگیرد تا به مدرسه دخترعمهاش «پرگل» برود. پرگل، قول میدهد تا راز خورشید را پیش خودش نگه دارد اما از بد حادثه مدیر مدرسه قبلی خورشید نامهای را به وسیله «مریم» یکی دیگر از شاگردان مدرسه به دست پدر خورشید میرساند و ماجرا لو میرود. خورشید به دستور پدرش دیگر نمیتواند درس بخواند و باید ازدواج کند. تا اینکه پسری به نام «عماد» به خواستگاری او میآید و... .