هیچ مبالغه نکردهایم اگر ابوریحان را یکی از معدود دانشمندان جهان بشمریم که، با عدول از معیارهای فکری و عقیدتی حاکم بر روزگار خودشان، بنیادهای تازهای برای دانش بشر پی افگنده و زمینههای تحول آن را فراهم کردهاند. تیزبینی و صراحت بیان نقادانهی بیرونی چنان است که گویی با دانشمندی امروزی، در ردیف بزرگانی چون فروید و آینشتاین و راسل، سروکار داریم. او را میتوانیم نخستین هندشناس و دینپژوه و مردمشناس جهان (به همان معنایی که امروز از این واژهها اراده میکنیم) بدانیم؛ مردی مانند لئوناردو داوینچی که قرنها از زمان خود پیشتر بود و به مسائلی میاندیشید که به خاطر کمتر کسی از مردمان زمان خودش یا حتا بسیاری از انسانهای روزگاران بعد خطور میکرد. به گفتهی باباجان غفوروف، «بیرونی چنان از روزگار خود پیشتر بود که درخشانترین اکتشافهای او را اغلب دانشمندان زمانش درک نمیکردند؛ نخستین کسی بود که به فرمولی ساده برای اندازهگیری محیط زمین دست یافت، و این را محتمل میدانست که زمین به دور خورشید بچرخد.»