این رمان، روایتگر زندگی مهندسی است به نام «فابر» که تنها به منطق علمی اعتقاد دارد و جهان بینی او تحت تأثیر دانش و تکنیک است، اما با قدرت بیمنطق سرنوشت روبهرو میشود و شکست میخورد. سفرهای فابر، همان سفرهایی است که «فریش» حین نوشتن کتاب انجام داده بود: ایتالیا، امریکا، مکزیک، کوبا و یونان. موضوع این شاهکار فریش، جستوجو، ناامنی و نیازی مبرم به رسیدن به خویشتن خویش است. در این رمان همچنین کنکاش فریش برای یافتن پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان رؤیاها و آرزوهای فردی را با زندگی زناشویی آشتی داد، برجستگی مییابد.