دربارۀ کتاب عشق و جنون
سرگرد «بهمنش» به دفتر سرهنگ «بختیار اعلایی» احضار میشود. بهمنش، تصور میکند برای ارائه گزارش درباره پروندههایی که در دست دارد احضار شده است، اما اشتباه میکند. با ورود به اتاق سرهنگ پروندهای جدید مقابل بهمنش قرار میگیرد. این پرونده درباره قتل یکی از نوادگان «میرزا جلال اعتمادی» است. میرزا جلال از خاندان قجری است و نوهاش به طرز فجیعی کشته شده است. مقتول «یوسف اعتمادی»، تحصیلکرده فرنگ در رشته پولیتیک، دستگیر شده در کودتای 28 مردادماه سال 1332 میباشد. یوسف از عاشقان «مصدق» بوده است و... .