کتاب «شیر سیاه»، تلفیقی از داستان و واقعیت است. این کتاب درباره زندگی خود «الیف شافاک» هنگامی که به استانبول میآید، میباشد. الیف شافاک، پس از بازگشتش به استانبول، سعی دارد خودِ واقعیاش را پیدا کند و نقش خودش را در قالبهای مختلف اجتماع بفهمد. او برای قابل فهمتر بودن، داستانهایی از زنان دنیای ادبیات بازگو میکند، داستانهایی از نویسندگان و شاعران مشهوری که به خاطر جنسیتشان یا اصلا دیده نشدهاند و یا حضور پررنگی داشتهاند. در بخشی از کتاب «شیر سیاه» میخوانیم: «چند هفته پس از وقایع کشتی و مدتها پیش از اینکه حتی فکر ازدواج از سرم بگذرد، با یک زن نویسنده دیدار داشتم. چه میدانستم که این دیدار نقطهعطف زندگی و انتخاب من میان مادری کردن و وظایف شغلی و تفکر عمیق به این موضوع میشود...».