این رمان داستان پدربزرگی است به همراه نوهاش که خانه روستاییشان طی بمباران نیروهای روس با خاک یکسان و نابود شده و حالا او و نوهاش منتظر کامیونی هستند تا آنها را پیش پسر پیرمرد؛ در یک معدن زغال سنگ دورافتاده ببرد... . این رمان یک پلات قدرتمند برای تراژدی زیستن در افغانستان جنگزده است.