تندیس ساحلی

این رمان درباره زندگی دختری به نام «ساحل» است که با دو دوستش «لیلی» و «فریبا» زندگی می‌کند. ساحل در داروخانه کار می‌کند، آن روز وقتی از سرکار به خانه می‌آید، مردی جوان به همراه دختری 17 ساله به در خانه او می‌آیند. ساحل از دیدن آن‌ها تنفر را در تمام وجودش احساس می‌کند. «سروش کامران» به همراه دخترِ «فرخ کامران» وارد خانه ساحل می‌شوند. سروش بی‌مقدمه از ساحل می‌خواهد تا فرخ با او زندگی کند. فرخ، کسی است که ساحل را از مادرش جدا کرده و سپس او را از خانه‌اش بیرون کرده است. حالا فرخ مرده است و ساحل به هیچ‌وجه حاضر نیست دختر او را نگه دارد، اما... .