در این داستان «امین»، پسری جوان و از خانوادهای متوسط است که به همراه مادر و خواهرش «الهام» به خواستگاری دختری از طبقه مرفه به نام «سوگل» میرود. سوگل با برادرش «مجید» و مادرش «شکوه» زندگی میکند. شکوه، زنی مغرور و مستبد است که با ازدواج سوگل و امین مخالف است. امین آن شب خانواده سوگل را تهدید به خودکشی میکند. پس از آن شب امین مخفیانه از خانه خارج میشود و موبایلش را خاموش میکند. فردای آن روز از بیمارستان با مادر امین تماس گرفته میشود و خبر از خودکشی او داده میشود. شکوه با دیدن این صحنه به ازدواج آنها رضایت میدهد اما... .