دربارۀ کتاب آتون نامه: مراسلات اسمال طلایی
این رمان در قالب نامهنگاری نوشته شده است. نامههایی که برادر و خواهری برای هم مینویسند. در گزیدهای از رمان میخوانید: «زبانم با من یار نبود. میخواستم بگویم مرادعلی را برگردان، میخواهد داماد بشود و من ساقدوشش باشم، لیک نه زبان یارای تکان خوردن در کام داشت و نه شاه میدانست مرادعلی کیست و چه شده؟ کدام شاهی میداند چند تن از این انارها در جنگ فدا شدهاند؟ حرفی نزدم. علیخان گریه میکرد و میگفت: «آفرین برادر!... تو از کجا به مفسدهاش پی بردی؟! نمیتوانستم جواب علیخان را هم بدهم. فتحعلی شاه برگشت و روی تخت شاهی نشست. گفت: «قپان بیاورید!... خزانهدار را صدا کنید!...».