به نظر «ویولت» هیچ مکانی زیباتر از گلفروشی خاله «ابیگیل» نیست و این مغازه یک راز بزرگ در خودش پنهان کرده است. ویولت به خالهاش قول داده که دور کتاب گلهای جادویی راخط بکشد، اما متاسفانه دوستش «زاک» به کمک فوری احتیاج دارد. اگر او توی مسابقات ورزشی شکست بخورد همه کلاس به او میخندند. ویولت با یک گل جادویی میتواند او را به ورزشکاری فوقالعاده تبدیل کند و... .