به نظر «ویولت» هیچ مکانی زیباتر از گلفروشی خاله «ابیگیل» نیست و این مغازه یک راز بزرگ را در خودش پنهان کرده است. ویولت، درمانده است، چرا خانم «بیتل» سنگدل نمیخواهد ویولت پیش عمه «یونه» و عمو «نیک» زندگی کند؟ خوشبختانه ویولت توی کتاب «گلهای جادویی» به گل عروس چمنزار اروپایی سحرآمیز برمیخورد. هر کسی گلبرگهای این گیاه را بخورد حقیقت را میگوید، چه بخواهد چه نخواهد... .