دهه هشتاد است و بارسلون محبوب و مطلوب نویسنده برای آن که ماجراهایش را در آن قرار دهد. شهری با رستنیهای رامنشدنی، مجسمههایی که زنده به نظر میرسند و گورستانهایی متروک و یادآور آب دریا، که احساسی سرد و شوم میآفرینند. در چنین فضایی است که نوجوان پانزده سالهای، شاگرد مدرسهای شبانهروزی، به محض یافتن امکان فرار، شهر را زیرپا میگذارد تا رازهای آن را کشف کند. به این ترتیب است که روزی باغی که ظاهرش نوید میدهد یک سلسله راز در اختیارش قرار دهد او را به سوی خود میکشد. و یک دیداربرای او و دختری مرموز که در باغ مییابد سلسله ماجراهای پر راز و رمزی پیش میآورد که خواننده مسحور را تا پایان اثر رها نمیکنند.
ثافون در این اثر یک بار دیگر سحر تخیل و قلم خود را عرضه میکند…