دربارۀ کتاب مرا قوماندان صدا نکنید
این کتاب مشتمل بر داستانهای کوتاه معاصر افغانستانی با عنوانهاي «کبکهایم»، «همان ده سال»، «طلاقوماندان»، «آفتاب گل نزده بود که»، و... است. در داستان «مرا قوماندان صدا نکنید»، مردی به نام «صوفیمندان» از تبار افغانستان با خشم به خانهاش میرود و از همسرش نشانی تفنگش را میگیرد و پس از برداشتن تفنگ به نزدیکی مسجد میرود تا یکی از اهالی را که او را «قوماندان» صدا زده، بترساند اما دست بر قضا او را میکشد و حالا برای رفع غائله باید دخترش «فرزانه» را به عقد یکی از پسرهای طايفه آن مرد درآورد و... .