دربارۀ کتاب گل های مگنولیا
این کتاب مشتمل بر چهارده داستان کوتاه از نویسندگان مختلف با عنوانهاي «سرگذشت بادها»، «تنهاترین موجود عالمم»، «کودکی که هرگز متولد نشد»، «خودآوارگی»، و... است. داستان «سرگذشت بادها» به قلم «نگین امیدی»، روایتی نمادین از زبان «باد» است که برای رفیق درختش بیان میکند. در بخشی از داستان میخوانید: «باشه رفیق... الان میارمش برات... غرش ابرها و باران سرزدهای که صرفا برای دل نازک رفیق درختش ساخته بود... آخیش خدا رو شکر تونستم خوشحالش کنم، داشتم واسه خودم آرومآروم لابهلای موهاش میوزیدم و منتظر بودم...».