«مونا»، «پارسا»، «غزل»، «ثنا»، و «مهسان» پنج دوست صمیمی هستند که با هم قرار گذاشتهاند، تعطیلات تابستان را با یکدیگر بگذرانند. در نزدیکی خانه آنها باغی وجود دارد که هیچ حیوانی در آنجا نیست. آنها به باغ میروند و یک خانه درختی زیبا برای خود میسازند. بعد تصمیم میگیرند قایمباشک بازی کنند. مونا چشم میگذارد و وقتی به دنبال بچهها میگردد متوجه میشود که پارسا درون یک چاه افتاده است. او و دیگر دوستانش هنگامی که میخواهند به پارسا کمک کنند موجودی پشمالو را میبینند و حواسشان پرت میشود و همگی به درون چاه میافتند و... .