دربارۀ کتاب فرشته ی باران
«فرشته باران»، «شوله قزک»، خانهاش روی ابرها توی آسمان بود و آواز میخواند و صدایش جادویی بود و ابرها را بارانی میکرد، اما یک روز شوله قزک، ناپدید شد و هیچ بارانی هم نبارید و اوضاع مردم خراب شد، برای همین همه مردم به دنبال شوله قزک میگشتند تا او را بیابند و... .