دربارۀ کتاب مثل هیچ شب
در این داستان «ماری»، دختری بازیگر است که پدرو مادرش اهل هنر هستند و او با استفاده از اعتبار آنها وارد دنیای تئاتر شده است. اینبار ماری در مقابل پسری به نام «سامان» بازی می کند، اما در 10 برداشت مکرر بازیاش را صحیح و مطابق با نظر «یغما»، کارگردان کار انجام نمیدهد. یغما که به شدت از دست ماری عصبانی است کات میدهد و برگهای را به دست ماری میسپارد تا انصرافش را بنویسد، ماری، سامان را نابازیگر میداند اما خودش هم میداند که این موضوع بهانه است و... .