دربارۀ کتاب امپراتور جاده
این داستان درباره زنی است که در سفری کوتاه به یکباره خود را در مکان و زمانی حس میکند که برایش، غیرقابل باور است. او مردی نیمهعریان را میبیند و با دیدن او جیغ میکشد، مرد که از حالت او تعجب کرده نام و نشان زن را جویا میشود و سؤالاتی از او میپرسد که زن را عصبی میکند، زن تلاش میکند تا با پاسخهای کنایهدار از دست او رها شود اما... . شرایط داستان بهگونهای پیش میرود که شخصیت اصلی داستان خود را در عالم برزخ حس میکند.