<p>در این رمان وجود انسان در تقابل با اقتدار به تصویر کشیده می‌شود. در این داستان می‌خوانید: «حالا اینجاییم. کفاره‌ گناهی را که مرتکب شده‌ایم می‌دهیم. اجازه دادیم تا مردی گول‌مان بزند. کورکورانه دنبالش راه افتادیم. حالا هم تاوانش را پس می‌‌دهیم. تاوان فراموش کردن مفهوم «انسان معترض»، فرومایگی، کوته‌نظری، بی‌تفاوتی، سرخم کردن مقابل دیکتاتور و دلخوشی‌های کوچک را پس می‌دهیم. این، حکایت گناه‌های کوچک ما در زندگی روزمره است، حکایت سرسپردگی‌هایمان... .</p>