دربارۀ کتاب محاصره
کشمکش در قلمرو جغدها بالا گرفته، نیروهای شر با محافظان خیر به جنگ برخاستهاند. ««کلاد» که به آب برخورد کرد، صداي جلزوولزی آمد و بعد حلقههای بخار به هوا بلند شدند. «سيمون»، جغد ماهیخوار قهوهای، هيچوقت چنين چيزی نديده بود. جغدی که مثل تکهای زغالِ آتشسوزي برق میزد، درون برکه افتاده بود. يکی از آن جغدها زغالگير بود، ولی زغالگيرها کارشان را بلد بودند. هر جغد زغالگيري میتوانست بیآنکه بسوزد کارش را انجام بدهد که واقعا شاهکار بود. جغد ماهیخوار قهوهای درست سر بزنگاه با چنگالهايش آن جغد مرموز را گرفت، ولی با ديدن صورت جغد، سنگدانش يخ کرد؛ صورتش ترکيب کريهی بود از... .