کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        2

        پنلوپیاد

        0 (0)
        ناموجود

        مشخصات کتاب پنلوپیاد

        ناشر
        تعداد صفحات
        224 صفحه
        شابک
        9786229589519
        سال انتشار
        1399
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب پنلوپیاد

        در "اودیسه‌ی هومر" پنلوپه همسر ادوسئوس و خویشاوند هلن زیبای تروا نمونه‌ی زن وفادار است و قصه‌ی او قرن‌ها و قرن‌ها دستمایه‌ی عبرت‌آموزی بوده است. پنلوپه که پس از ربوده شدن هلن و سفر ادوسئوس برای مبارزه در تروا بیست سال تنها ماند، موفق شد همزمان در مواجهه با شایعاتی که به رسوایی‌اش دامن می‌زد هم قلمرو ایتاکا را حفظ کند، هم پسر سربه‌هوایش را بزرگ کند و هم بیش از صد نفر خواستگار را از خود براند. وقتی ادوسئوس سرانجام بعد از فائق آمدن بر مشکلات و سپری کردن اوقاتش با ایزدبانوان به خانه بازمی‌گردد، خواستگارهای پنلوپه و معلوم نیست چرا ،دوازده ندیمه‌ی او را می‌کُشد. "مارگارت اتوود" در "پنلوپیاد" این داستان کهن را در قالبی معاصر به شکل چشمگیری از نو روایت کرده و تصمیم گرفته این بار نقش راوی را به پنلوپه و دوازده ندیمه‌ی سر‌بدارش بسپرد. در این بازخوانی بازیگوشانه، داستان در عین هوشمندانگی و پرشوری رنگ و بوی تشویش و آشوب دارد. اتوود با قریحه‌ی شاعرانه و قدرت روایی زبانزدش به پنلوپه حیات و واقعیتی دیگرگونه می‌دهد و عزم آن دارد که گره از رازی کهن بگشاید. "پنلوپیاد" دومین عنوان از مجموعه‌ی «بازخوانی اساطیر جهان» است که از طرف انتشارات کتاب پاگرد به چاپ می‌رسد. "مارگارت اتوود" بیش از سی وپنج اثر داستانی، شعر و مقاله‌ی انتقادی را به قلم آورده که در سرتاسر جهان مورد تحسین واقع شده است. حکایت ندیمه، چشم گربه، گریس دیگر و اوریکس و کریک و آدمکش کور این نویسنده در سال ۲۰۱۹ نیز برای تازه‌ترین رمانش وصایا برنده‌ی جایزه‌ی بوکر شد. قسمتی از کتاب: خدایان هرگز با کثافت‌کاری مخالفتی نداشتند. در واقع از آن لذت هم می‌بردند؛تماشای موجودات فانی در‌حالی‌که چشمان‌شان از اوردوز کامش الهی در حدقه می‌سوخت باعث می‌شد تن‌شان از خنده بلرزد. در خدایان بچگانگی زننده‌ای وجود داشت. الان که دیگر تنی ندارم می‌توانم این را بگویم، کارم از عذاب‌های این‌چنینی گذشته و خدایان هم به‌هر‌حال دیگر گوش نمی‌کنند. تا آن‌جایی که من می‌دانم به خواب رفته‌اند. در دنیای شما خدایان مثل قدیم به دیدن مردم نمی‌آیند، مگر این‌که مخدر مصرف کرده باشید.

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر
        سایر آثار مارگارت اتوود