دربارۀ کتاب مخمصه
«یاسمن»، دختر زیبایی است که در خانه عمویش زندگی میکند و پسرعمویش «آرشام» عاشق اوست. «خسرو»، فردی است که دو نفر با نامهای «اردلان» و «خشایار» را اجیر کرده تا یاسمن را دزدیده و نزد او ببرند، اما در شب دزدی یاسمن با جیغهای پیدرپیاش آرشام را خبر میکند، خشایار فرار میکند اما اردلان کشته میشود. آرشام، مردی متعصب است برای همین از آن شب تصمیم میگیرد تا پنجره اتاق یاسمن را برداشته و دیوار بکشد، یاسمن از این همه تنگنا به ستوه آمده و دلش میخواهد خودش را نجات بدهد، برای همین وارد یک بازی احساسی با پسری به نام «پرهام» میشود و... .