«بزرگترین نویسندۀ داستانهای وحشت کلاسیک.»
استیون کینگ
در میان این سطور چیزهایی را خواهید یافت که کمین کردهاند، چیزهایی که بهچابکی بر روی دیوارها میخزند، چیزهایی که پنهان از دیدهها حرکت میکنند، چیزهایی که یاد گرفتند راه بروند، که باید بخزند، سیاهی ژرف و ناپیدا، شرارتی که نتوان بر آن فائق شد، تکانههای غیربشری، اجسام غیرطبیعی، آیینهای باستانی، سرزمینهای بینامونشانی که همان به نامکشوف باقی بمانند، افکاری که همان به بر زبان جاری نشوند، درهایی که همان به ناگشوده رها شوند، نامهایی که همان به فراموش شوند، این هشداری است به شما. «... امیدوارم که هیچکس دیگری این پازل را تمام نکند؛ یقیناً اگر زنده بمانم هرگز دانسته و بهعمد نخواهم کوشید ارتباطی در این زنجیرۀ هولناکِ حوادث بیابم. من فکر میکنم آن پروفسور خیلی مایل بود راجع به آنچه میداند سکوت اختیار کند و اگر مرگ ناگهانی بهسراغش نمیآمد حتماً یادداشتهایش را نابود میکرد.»