دربارۀ کتاب التماس مجید
همسر آقای «سعادت» باردار است، سعادت اجازه نمیدهد همسرش «شهربانو» دست به سیاه و سفید بزند، او هر روز برای تهیه هزینه زندگی به همراه الاغش به صحرا میرود. آن روز اتفاقاتی در صحرا افتاد که باعث شد سعادت دیر به خانه بازگردد. وقتی وارد خانه شد متوجه شد که همسرش بیهوش روی زمین افتاده، او همسایهها را خبر کرد تا کمک کنند که شهربانو را به درمانگاه ببرند. شهربانو صاحب پسر زیبایی شد اما خودش از دنیا رفت و... .